نوشتن یک استراتژی کسب و کار از قبل نیاز به آمادگیهایی دارد. شما نیاز دارید که راجع به هدفهای واقعی کسب و کارتان و سپس به اینکه چه چیزی میتواند به شما برای رسیدن به آن نقطه کمک کند فکر کنید. به تحقیق، تفکر خلاقانه و محاسبهی اعداد نیاز خواهید داشت. کمی زمان بر است اما اگر به خوبی انجام شود میتواند مسیر را برای آیندهای سودآور هموار کند.
اگر قصد دارید بدانید استراتژی کسب و کار چیست و چگونه باید نوشته شود من آن را به مراحل سادهای که در ادامه اشاره خواهم کرد تجزیه کردهام.
استراتژی کسب و کار چیست؟
استراتژی کسب و کار سندی است که اهداف و مسیر را برای شرکت ایجاد میکند. در بطن هر استراتژی کسب و کاری دستیابی به امنیت مالی، مزیت رقابتی و اغلب رشد یک هدف است. اگر کارمند یا ذینفع در شرکت دارید، استراتژی کسب و کار به هر کس برای درک مسیر پیش رو و یکپارچه شدن تیم برای هدفی مشترک کمک میکند.
به این فکر نکنید که استراتژی فقط برای کسب و کارهای بزرگ است. حتی اگر شما تنها شخصی هستید که در شرکت کار میکند، داشتن یک استراتژی کسب و کار میتواند یک مزیت رقابتی برای شما باشد.
اغلب مدیران کسب و کار موارد زیر را در استراتژی کسب و کار مینویسند:
- توصیف کسب و کار و هدف آن
- کشف محیطی که در آن کار میکنید
- مشخص کردن اهداف برای سه یا پنج سال بعد
- طرح کلی از اینکه برای دست یابی به آنها چه کارهایی قرار است انجام دهید
- اختصاص دادن و اولویت بندی منابع ضروری
- توصیف اینکه موفقیت چه شکلی خواهد بود و چگونه اندازه گیری میشود
مثل هر چیز دیگری تجزیه کردن استراتژی به بخشهای ساده، توانایی مدیریت را بالاتر میبرد.
چگونه یک استراتژی کسب و کار بنویسیم؟
برای نوشتن استراتژی کسب و کار چهار مرحله وجود دارد. در حقیقت نوشتن استراتژی بخش کوچکی از روند کلی است. قبل از اینکه نوشتن آن را شروع کنید، به فعالیتهای ذهنی زیادی اعم از طوفان فکری، بررسی گزینههای موجود و تصمیم گیری برای پیش بردن یکی از آنها نیاز دارید.
1. مشخص کنید در کجا قرار دارید
یک استراتژی کسب و کار با این درک که شرکت شما چه کاری انجام میدهد و چرا این کار را میکند شروع میشود. این به شما کمک خواهد کرد ماموریت و نگرش خود را بنویسید که درواقع خلاصهای از اهداف و مسیر پیشنهادی آینده است. به این فکر کنید چرا کسب و کار را شروع کردید، به چه کسی خدمت را ارائه میکنید، چه چیزی ارائه میدهید و چه ارزشی به مشتریان اضافه میشود.
این برای اینکه تصویر کلی از عملکرد و ساختار فعلی خود داشته باشید کمک کننده است. همچنین به شما کمک خواهد کرد منابعی که برای دست یافتن به اهداف نیاز دارید را برنامه ریزی کنید و راهی برای اندازهگیری روندتان نسبت به اهداف هم است.
استراتژی کسب و کار نقشهی راهی است از جایی که الان هستید و جایی که قرار است در سه یا سه سال بعد قرار داشته باشید.
2. به این فکر کنید کجا میخواهید باشید
یک استراتژی کسب و کار برنامهی شما برای سه یا پنج سال بعد است. بنابراین این فرصت شما است که پیش بینی کنید و فکر کنید دوست دارید چه چیزهایی را به دست بیاورید. آینده یک منظر هیجان انگیز و انرژی بخش است. اما از کجا باید شروع کرد؟
به علایق و آرزوهای شخصی فکر کنید
میخواهید کسب و کارتان را نگه دارید و رشد بدهید؟ از کار کردن در کسب و کار لذت میبرید یا قصد دارید فرمانروایی خود را شروع کنید؟ آیا برای استخدام افراد و مدیر بودن هیجان زده هستید؟ یا میخواهید در جایگاه شغلی فعلی خود بمانید؟
قرار است چگونه رقابت کنید
میخواهید روش آنها را ادامه دهید یا روشی جدید ایجاد میکنید؟
اهداف کسب و کارتان را مشخص کنید
آیا میخواهید فروش را افزایش دهید؟ مشتریان بیشتری جذب کنید؟ محصولات بیشتری توسعه دهید؟ سود بیشتری رقم بزنید؟ سهم بازار را به دست بیاورید؟ رضایت مشتری را بهبود دهید؟
واقع بین باشید
هیچ مشکلی نیست که آرزوی بزرگ داشته باشید اما استراتژی باید دست یافتنی باشد.
هیچ چیز ارزشمندی هرگز آسان به دست نمیآید. کسب و کارتان را برای سالهای بعد از الان تصور کنید و به این فکر کنید چقدر خوشحال هستید که این استراتژی را نوشتهاید.
3. فرصتها، موانع و روشها را تشخیص دهید
اینجا جایی است که تفکر واقعی اتفاق میافتد. موردی ندارد در این بخش از روند احساس کنید کمی چالشی شده است. جملهی بالا “به دست آوردن هیچ چیز با ارزشی آسان نیست” بی شک برای نوشتن استراتژی کسب و کار هم صدق میکند. خوشبختانه، ابزارهای زیادی وجود دارد که میتوانید از آنها برای انجام این مرحله کمک بگیرید.
SWOT و PEST: نیاز است به عوامل داخلی و بیرونی که میتوانند به روندتان کمک کنند یا حتی مشکل ساز شوند نگاهی بیندازید. شما این کار را با آنالیزهای SWOT و PEST انجام میدهید. آنها به شما کمک میکنند به نقاط قوت و فرصتهایی که میتوانند شما را برای دستیابی به اهداف کمک کنند فکر کنید.
همچنین آنها نقاط ضعف و خطراتی که میتوانند باعث عقب نشینی شما میشوند را مورد تاکید قرار میدهند. چه چیزی به خوبی کار میکند و چه کار نمیکند؟ از چه منابعی میتوانید بهره بگیرید و چه فقدانهایی دارید؟ داشتن یک بررسی اجمالی واقع بینانه از عواملی مثل این به شما برای داشتن یک استراتژی قوی کمک میکند.
دانش مشتری (Customer knowledge): تازه سازی و پالایش درک شما از بازار هدفتان مهم است. مردم، نیازها و ترندها روز به روز تغییر میکنند. انجام تحقیق بازار جدید و بررسی پرسونای مشتریان را همیشه نظر داشته باشید.
رقبا: انجام آنالیز رقبا کلیدی برای توسعهی مزیت رقابتی است. مشخص کنید چه کسانی برای مشتریان ایده آل شما رقابت میکند. سپس تعیین کنید که چه چیزی ارائه میدهند و چه کارهایی برای محصولات، بازاریابی و برندینگ خود انجام میدهند. آیا نیاز دارید که بازاریابی خود را تغییر دهید، قیمتها را بررسی کنید یا باید محصولات جدیدی مدنظر داشته باشید؟
طوفان فکری و طوفان فکری معکوس: از آن جایی که یک بررسی اجمالی از اهداف و فرصتها و موانعی که کسب و کارتان با آنها مواجه میشود داشتید، میتوانید استنباط کنید چه کاری باید برای آنها انجام دهید.
طوفان فکری روشی برای تولید ایدهها است. و اگر انرژی شما ته کشیده است، میتوانید طوفان فکری معکوس را امتحان کنید. این مناسب زمانی است که شما متوجه میشوید چگونه باید مخالف چیزی که میخواهید را به دست بیاورید.
بر فرض مثال، اگر میخواهید خدمات مشتری را بهبود دهید، به همهی راههایی که میتوانید آن را بدتر کنید مثل کاهش کارکنان فکر کنید سپس آنها را معکوس کنید و ببینید چه ایدههایی متولد میشوند.
اگر هنوز اطلاعات زیادی راجع به طوفان فکری ندارید پیشنهاد میکنم مقالهی طوفان فکری چیست و چرا استفاده از آن اهمیت دارد را مطالعه کنید.
گزینه ها را ارزیابی کنید
از آن جایی که ایدههای زیادی تولید کردید وقت آن رسیده که واقع بین باشید. گزینههای متفاوت خود را ارزیابی کنید و تصمیم بگیرید کدام برای پیش بردن از همه بهتر است.
4. گزینههای موجود را شناسایی و انتخاب کنید
حال که طوفان فکری داشتید، وقتش رسیده که واقع بین باشید. کدام ایده برای کسب و کارتان مناسب است؟ چگونه میتوانید گزینههای مختلف را را برای دستیابی به اهداف ترکیب کنید؟ با بودجه و منابعی که شما دارید بهترین ترکیب کدام است؟ به هزینهی هر گزینه برای شما و ارزشی که قرار است به کسب و کارتان بدهد فکر کنید.
بر فرض مثال، اگر یکی از اهداف به دست آوردن مشتریان بیشتر است، طوفان فکری شما ممکن است ایدههایی مثل ایدههای زیر را دارا باشد:
- باز طراحی وبسایت
- کمپین بازاریابی ایمیلی
- اسپانسرینگ رویداد
- تبلیغ و محتوا در شبکهی اجتماعی
- برنامهای برای خرید مجدد مشتریان موجود
- حضور در رویدادهای بازار خودتان
از خود سوال کنید:
برای کدام میتوانم هزینه کنم؟
وقت انجام کدامیک را دارم؟
کدام برای مخاطب هدف بهتر است؟
کدام نرخ بازگشت به سرمایه (ROI) بهتری دارد؟
هزینههایی که به دلیل انجام ندادن آن متحمل میشوید چیست؟
ممکن است تصمیم بگیرید که تبلیغات شبکهی اجتماعی برای جذب افراد به سمت وبسایت باز طراحی شده بهترین گزینه است یا ممکن است تصمیم بگیرید سایت شما به اندازهی کافی خوب است و همهی تلاش خود را بر روی رویدادهای بازارتان و خرید مجدد توسط مشتریان فعلی قرار دهید.
هر چقدر استراتژی شما قوی باشد ولی پاسخگویی درستی به مشتری نداشته باشید هر مشتری بعد از یک بار خرید به سراغتان باز نخواهد گشت. برای پاسخگویی سریع و حرفهای بهتر است از کارشناسان ارتباط با مشتری استفاده کنید.
دفترشما با کمترین هزینه کارشناسان خود را در اختیارتان قرار میدهد و به بهترین شکل ممکن تماسها مدیریت خواهد شد. برای اطمینان از کیفیت پاسخگویی کارشناسان ما میتوانید به صورت آزمایشی 15 روز رایگان از سرویس مرکز تماس ما استفاده کنید.
بسیار جذاب و هوشمندانه بود…
سپاس از شما
ممنون از شما بابت مطالب خوب و مفیدتان.
ممنون فاطمه جان
خوشحالیم که دوست داشتید